truelove
88/12/24 :: 10:54 صبح
لحظه به لحظه عمرم در جستجوی تو هستم
حتی در خواب هم در جستجوی تو هستم
هر نگاهی که می اندازم
در جستجوی تو چشم می اندازم
همه مردم این سرزمین
در این شهر رنگین
چشمان من در جستجوی تو
چه کسی خواهد دید جستجویم را برای تو
در این لحظه صدای دلنشینی می رسد به گوش
که می گوید ای محمّد باش به گوش
این همه در جستجو نباش
با چشم و گوش به هوش باش
این همه که می بینی پس پرده خیانت رفته است
کدامین دختر روی دل تو راه رفته است
با چشمانی باز نگریستم
خیانت را آشکارا نگریستم
لحظه ای با عقل به خود آمدم
با عقل کمی راه آمدم
با خود گفتم ای محمّد نباش در پی پوچ
زود آماده شو و بکن کوچ
88/12/24 :: 10:52 صبح
من
عجول بودم
تو
آمدی به وجودم
بد گفتی
بد کردی
بد رفتی
من
خوب شنیدم
خوب تحمل کردم
خوب صبر کردم
به آرزویم رسیدم
88/12/22 :: 4:52 عصر
من را هیچ در این دنیا جایی نیست
چه کسی برای من خواهد گریست
آن کسی که عاشقم بود دیگر نیست
رفت و پشت سرش را هم نه نگریست
88/12/22 :: 12:7 عصر
بابا نظر بدین
88/12/20 :: 8:18 عصر
روزی منتظر بودم تا تو بیایی
ندیدم جز تو هیچ قامت زیبایی
چشم من منتظر آن مظهر زیبایی
نخواستم کسی را تا تو بیایی
88/12/20 :: 8:17 عصر
در این کوچک شهر پر از نور
برق چشمهایش برّنده تر از نور
سینه من را برید آن برق پر نور
رفتم به سویش ، آن گربه بور
88/12/20 :: 8:16 عصر
روزی بر بالین خود می گریستم
وقتی آن تاریک دیوار را مر نگریستم
آن تاریک دیوار به خود می بالید
زیرا با واژه ی مادر می نالید
88/12/20 :: 8:15 عصر
همه روز صبح تا شب خوابیدم
همدمی به خود جز خواب ندیدم
تنها تاریکی و خواب را در خود دیدم
در خواب عروس خود را دیدم
(عروس من تاریک بود)
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
5600
0
1
:: لینک به وبلاگ ::
|
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
تنهایی[4] . جدایی[2] . غم[2] . گربه . گریه . مادر . مهرنوش . ناله . نور . همسر . جنون . خیانت . درس . صبر . عروس . ... . انتظار .