truelove
88/12/22 :: 4:52 عصر
من را هیچ در این دنیا جایی نیست
چه کسی برای من خواهد گریست
آن کسی که عاشقم بود دیگر نیست
رفت و پشت سرش را هم نه نگریست
88/12/20 :: 8:18 عصر
روزی منتظر بودم تا تو بیایی
ندیدم جز تو هیچ قامت زیبایی
چشم من منتظر آن مظهر زیبایی
نخواستم کسی را تا تو بیایی
88/12/20 :: 8:17 عصر
در این کوچک شهر پر از نور
برق چشمهایش برّنده تر از نور
سینه من را برید آن برق پر نور
رفتم به سویش ، آن گربه بور
88/12/20 :: 8:15 عصر
همه روز صبح تا شب خوابیدم
همدمی به خود جز خواب ندیدم
تنها تاریکی و خواب را در خود دیدم
در خواب عروس خود را دیدم
(عروس من تاریک بود)
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
5667
:: بازدید امروز ::
2
:: بازدید دیروز ::
1
:: درباره خودم ::
:: اوقات شرعی ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
تنهایی[4] . جدایی[2] . غم[2] . گربه . گریه . مادر . مهرنوش . ناله . نور . همسر . جنون . خیانت . درس . صبر . عروس . ... . انتظار .